جدول جو
جدول جو

معنی قاب ترازو - جستجوی لغت در جدول جو

قاب ترازو(بِ تَ)
خریطه، ترازوخانه. ظرفی که در آن ترازو نهند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ترازوداری که جنس را هنگام وزن کردن بیش از میزان مقرر به خریدار بدهد، کسی که در ترازوی سنجش اعمال، کارهای خوبش بیشتر و سنگینتر از کارهای بد باشد
فرهنگ فارسی عمید
(رِ تَ)
خار آهنی که در ترازوی صرافان و زرگران و جوهریان باشد برای احتیاط وزن چیزی که آن را وزن کنند چون طلا و نقره و جواهر و مانند آن و لهذا ترازوی مذکور را در عرف هندوستان کانتا گویند که ترجمه خار است. (آنندراج) :
ز وزنت چنان فصل دی شد بهار
که خار ترازو گل آورد بار.
حاجی محمدخان قدسی (در صفت وزن حضرت اعلی از آنندراج).
گل تیکه بر طاق ابروی او
بود خار مشکین ترازوی او.
طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ تَ)
فروشنده ای که در وزن کردن کالا مشتری را مراعات کند. ترازوداری که جنس خود را هنگام توزین اندکی بیش از وزن مقرربخریدار دهد، آنکس که عمل خیر او بر عمل شر بچربد. نیکوکاری که در ترازوی سنجش اعمال، کارهای نیک او سنگین وزن تر از کار بد باشد:
تا چو عمل سنج سلامت شوی
چرب ترازوی قیامت شوی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دانش تسطیح زمین و کاریز سهولت جریان آب را.
- آب ترازو کردن، تسطیح زمین و کاریز بصورتی که آب جریان کند
لغت نامه دهخدا
تصویری از چرب ترازو
تصویر چرب ترازو
((~. تَ))
کسی که اعمال نیکش بر اعمال بدش فزونی دارد
فرهنگ فارسی معین